یک ماهی با تنظیم مقدار گاز موجود در مثانهی شنا به حالت شناوری دلخواه میرسد و بی آن که انرژی چندانی هزینه کند، خود را در هر ژرفایی نگه میدارد. هنگامی که ماهی به ژرفای پایین فرو میرود، گاز درون مثانهی شنا، فشرده میشود. در نتیجه، ماهی سنگینتر میشود و به پایین میرود. برای این کار، باید گاز بیشتری به مثانه وارد شود. از سوی دیگر، اگر ماهی به بالا شنا کند، باید اندکی از
گاز مثانهی شنا بیرون فرستاده شود تا ماهی سبکتر شود و بالاتر برود. این وضعیت را میتوان به مخزنهای آب زیردریایی مقایسه کرد که برای پایینتر رفتن زیردریایی از آب پر میشوند و برای بالا آمدن زیردریایی، از آب درون آنها کاسته میشود.
بیرون فرستادن گاز از درون مثانهی شنا به دو روش انجام میشود. برخی ماهیها، مانند قزلآلا، مجرایی دارند که مثانهی شنا را به مری مرتبط میکند. این ماهیها گاز را از همین مجرا به سادگی بیرون میفرستند. اما بیشتر ماهیها چنین مجرایی ندارند و گاز باید از ناحیهای پر از رگ به درون خون آزاد شود. به هر حال، در هر دو دسته گاز باید از راه خون به درون مثانهی شنا برسد و فقط شمار اندکی از ماهیها، هوای لازم برای فرستادن به درون مثانهی شنا را میبلعند.
گاز در جایگاه ویژهی به نام "غدهی گاز" به درون مثانهی شنا تراوش میکند. در این غده، شبکهی مویرگی گستردهای وجود دارد که اکسیژن را به دام میاندازد. کارآیی چنین دستگاهی را در بدن نوعی ماهی که در ژرفای 2400 متری زندگی میکند، میتوان دریافت. برای پر نگه داشتن مثانهی شنا در چنین ژرفایی، فشار گاز درون آن اندام، که بیشتر از اکسیژن و اندکی نیتروژن، دیاکسید کربن، آرگون و منوکسید کربن است، باید بیش از 240 اتمسفر باشد که در مقایسه با فشار گاز سیلندرهای گاز فولادی، بسیار زیاد است. با وجود این، فشار گاز اکسیژن درون خون ماهی از 2/0 اتمسفر، یعنی برابر فشار اکسیژن در سطح دریا، بیشتر نیست.
اکنون سازکار چنین دستگاه نیرومندی تا اندازهای روشن شده است. غدههای گاز، اسید لاکتیک ترشح میکنند که به خون وارد میشود و شبکهی مویرگی نزدیک غده را بسیار اسیدی میسازد. در نتیجه، هموگلوبین بار اکسیژنی خود را آزاد میکند و غلظت اکسیژن در شبکهی مویرگی افزایش مییابد و به درون مثانهی شنا وارد میشود. فشار نهایی اکسیژن انباشته شده در مثانهی شنا به درازی مویرگهای آن شبکه بستگی دارد. این مویرگها در ماهیهای سطحزی، کوتاه و در ماهیهای ژرفازی، بسیار درازند. یک ماهی با تنظیم مقدار گاز موجود در مثانهی شنا به حالت شناوری دلخواه میرسد و بی آن که انرژی چندانی هزینه کند، خود را در هر ژرفایی نگه میدارد. هنگامی که ماهی به ژرفای پایین فرو میرود، گاز درون مثانهی شنا، فشرده میشود. در نتیجه، ماهی سنگینتر میشود و به پایین میرود. برای این کار، باید گاز بیشتری به مثانه وارد شود. از سوی دیگر، اگر ماهی به بالا شنا کند، باید اندکی از گاز مثانهی شنا بیرون فرستاده شود تا ماهی سبکتر شود و بالاتر برود. این وضعیت را میتوان به مخزنهای آب زیردریایی مقایسه کرد که برای پایینتر رفتن زیردریایی از آب پر میشوند و برای بالا آمدن زیردریایی، از آب درون آنها کاسته میشود.
بیرون فرستادن گاز از درون مثانهی شنا به دو روش انجام میشود. برخی ماهیها، مانند قزلآلا، مجرایی دارند که مثانهی شنا را به مری مرتبط میکند. این ماهیها گاز را از همین مجرا به سادگی بیرون میفرستند. اما بیشتر ماهیها چنین مجرایی ندارند و گاز باید از ناحیهای پر از رگ به درون خون آزاد شود. به هر حال، در هر دو دسته گاز باید از راه خون به درون مثانهی شنا برسد و فقط شمار اندکی از ماهیها، هوای لازم برای فرستادن به درون مثانهی شنا را میبلعند.
گاز در جایگاه ویژهی به نام "غدهی گاز" به درون مثانهی شنا تراوش میکند. در این غده، شبکهی مویرگی گستردهای وجود دارد که اکسیژن را به دام میاندازد. کارآیی چنین دستگاهی را در بدن نوعی ماهی که در ژرفای 2400 متری زندگی میکند، میتوان دریافت. برای پر نگه داشتن مثانهی شنا در چنین ژرفایی، فشار گاز درون آن اندام، که بیشتر از اکسیژن و اندکی نیتروژن، دیاکسید کربن، آرگون و منوکسید کربن است، باید بیش از 240 اتمسفر باشد که در مقایسه با فشار گاز سیلندرهای گاز فولادی، بسیار زیاد است. با وجود این، فشار گاز اکسیژن درون خون ماهی از 2/0 اتمسفر، یعنی برابر فشار اکسیژن در سطح دریا، بیشتر نیست.
اکنون ساز و کار چنین دستگاه نیرومندی تا اندازهای روشن شده است. غدههای گاز، اسید لاکتیک ترشح میکنند که به خون وارد میشود و شبکهی مویرگی نزدیک غده را بسیار اسیدی میسازد. در نتیجه، هموگلوبین بار اکسیژنی خود را آزاد میکند و غلظت اکسیژن در شبکهی مویرگی افزایش مییابد و به درون مثانهی شنا وارد میشود. فشار نهایی اکسیژن انباشته شده در مثانهی شنا به درازی مویرگهای آن شبکه بستگی دارد. این مویرگها در ماهیهای سطحزی، کوتاه و در ماهیهای ژرفازی، بسیار درازند